هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

۱۷- دل نوشته ی غریبانه / تسلیت برای غمِ از دست دادن «عسل بدیعی»

  

«الَّذِینَ إِذَا أَصبَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَجِعُونَ»

 

 

مرگ عزیزان و دوستان و آشنایان، و حتی کَسانی که به مناسبت کاری، مدّت کوتاهی با آنها آشنا شده باشید، آدم را متأثر می کند، بخصوص اگر جوان هم باشد، بیشتر دلِ آدم را به درد می آوَرَد . 

«عسل بدیعی» یکی از همان آشنایانی است که با آنکه بیشتر از چند برخورد با او نداشتم، امّا شنیدن خبرِ مرگش، تا ژرفای وجودم را دردمند کرد و بسیار متأثر ... 

اینک برای تسلیت گفتنِ این عزیز از دست رفته، نمی دانم مخاطبم چه کَسی یا چه کَسانی هستند، زیرا می دانم که غمِ از دست دادن این هنرمند عزیز، ملّتی را عزادار کرده است . 

فقط می توانم بگویم «به سلامت بانو»، روحت شاد و آرام باد ! 

منیژه شهرابی