خلاصه ای از رمان
ساعت دیواری میگه ... !
نوشته ی منیژه شهرابی
فریده، دختری 29 ساله که حدودا" 9 سال قبل، نامزدش را طی تصادفی از دست داده و پس از گذراندن دوران بحران شدید، قصد دارد به کانادا مهاجرت بکند ... اما در آستانه ی مهاجرت، عشق جدیدی به سراغ او می آید ...
شروع رمان :
ساعت دیواری میگه، زود باش داره دیر میشه
یه وقت میاد سر قرار، نباشی. دلگیر میشه
فریبا دم درگاه اتاق فریده ایستاده و این شعر را با ریتم می خواند و ادامه می دهد .
- زود باش یکی رو انتخاب کن و حاضر شو، می ترسم دیر برسی فریده جون ...