هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

14- شعر / زمستان

زمستان

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سَرها در گریبان است

کَسی سَر بَر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه، جزء پیش پا را دید، نتواند

که رَه، تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کَس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نَفَس، کز گرمگاه سینه می آید برون، اَبری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نَفَس، کاین است، پس دیگر چه داری چشم

زِ چشم دوستانِ دور یا نزدیک ؟ ...

مسیحای جوانمرد من، ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی ...

دَمَت گرم و سَرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی، دَر بگشای

منم من، میهمان هر شَبت، لولی وَش مغموم

منم من، سنگ تیپا خوردۀ رنجور

منم، دُشنام پَست آفرینش، نغمۀ ناجور

نه از رومم، نه از زَنگم، همان بی رنگِ بی رنگم

بیا، بگشای در، بگشای، دل تنگم

حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت، پُشت در، چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست !

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمده ستم وام بگزارم ...

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگانه شد، سحر شد، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما بُرده است،

این یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهرِ تنگ میدان، زنده یا مُرده

به تابوت ستبرِ ظلمت نُه توی مرگ اندود پنهان است

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز، شب یا روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان

نَفَس ها ابر، دل ها خسته و غمگین

درختان اسکلت های بلور آجین

زمین دل مُرده، سقف آسمان کوتاه

غبارآلوده مهر و ماه

زمستان است !

 

مهدی اخوان ثالث (م . امید) / دی ماه سال 1334