هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

16- ادبیات / داستان حضرت نوح (ع)

در اخبار است که ابلیس لعنه الله از عذاب بترسید، قصد کرد در کشتی رود، همی بود تا آخر چیزی که در آنجا شد، خر بود؛ ابلیس دست در دنبال وی زد و آب غلبه کرد .

نوح (ع)، حمار را گفت : «درآی پیش از آنکه هلاک شوی .»

و ابلیس نمی گذاشت، نوح (ع) گفت : «درآی ای ملعون .»، حمار را . ابلیس درآمد و در گوشه ای بنشست و نوح (ع) ندانست تا آنگه که اهل کشتی را در کشتی راست می نشاند، ابلیس را دید، گفت : «تو را ای ملعون کی در این جای آورد ؟»

گفت : «تو .»

نوح (ع) گفت : «من تو را کِی آوردم ؟»

گفت : «آنگه که گفتی درآی ای ملعون . ملعون من بودم نه حمار .»

نوح (ع) گفت : اگر آن وقت گفتم درآی، اکنون می گویم بیرون رو .»

ابلیس گفت : «من حقّ را فرمان نبردم، تو را فرمان خواهم بُرد ؟»

نوح (ع) در وی آویخت .

ابلیس گفت : «مرا بگذار که بباشم در کشتی تا تو را نصیحت کنم به چهار چیز .»

نوح (ع) گفت : «نصیحت تو را نخواهم .»

جبرئیل (س) آمد که : «دست از وی بدار و پند آن ملعون فراگیر .»

نوح (ع) گفت : «هین بیار آن پندها چیست ؟»

ابلیس گفت : «فا قوم خویش بگوی که فرمان زنان مکنید و عبرت گیرید به آدم، و حَسَد مکنید و عبرت گیرید به قابیل، و به درویشان استخفاف مکنید و عبرت گیرید به قوم نوح، و تکبّر مکنید و عبرت گیرید به ابلیس .»

نوح (ع) این پندها از وی پذیرفت و دست از وی بداشت .

اهل کشتی به بانگ برآمدند، گفتند : «یا رسول الله، آن ملعون خلق روی زمین را از راه ببرد، اکنون در اینجا باقی را از راه ببرد .»

جبرئیل (س) آمد و گفت : «یا نوح، تابوت آدم را بیار میان ابلیس و آدمیان بنه تا وی در آن می نگرد از غیظ آدم چنان در خویش مشغول شود که به وسوسه آدمیان نپردازد .»

و تابوت آدم علیه السلام از چوب شمشاد بود، در میان بنهاد، از وسوسه وی برستند .

[سورآبادی، ص 130]

 

اهل کشتی از موش به نوح (ع) بنالیدند که توشه ایشان می خورد .

جبرئیل (س) گفت : «یا نوح، دست به پشت شیر فروآر .»

شیر، عطسه ای بزد، گربه از بینی او فرود آمد و در آن موشان افتاد .

[سورآبادی، ص 130 / بلعمی، ج 1، ص 140]

 

خاقانی

زاده طبع منند اینان که خصمان منند

                   آری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان

 

خاقانی

چرخ به هر سان که هست، زاده شمشیر توست

                   گربه به هر حال هست، عطسه شیر عرین

 

 

کتاب داستان پیامبران در تورات، تلمود، انجیل و قرآن و بازتاب آن در ادبیات فارسی، نوشته حمید یزدان پرست، انتشارات اطلاعات، تهران، 1384، صفحات 146 الی 148 ... با دخل و تصرّف و ویرایش ... منیژه شهرابی