هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

12- داستان / جانم به فدایت (5)

 

سلام من به خدایی که در این نزدیکی است ...

 

زن : تو از کجا می دونی ؟

پسر : برای اینکه خودشون تلفنی بهم گفتن، می گفتن می خوایم خاله رو خوشحال کنیم . خب مگه ما چند تا خاله تو دنیا داریم هان ...

زن : الهی من قربونتون برم که اینقدر مهربونید ... راستی مامان دیگه کمر و زانوش درد نمی کنه ...


ادامه مطلب ...