سلام من به خدایی که در این نزدیکی است ...
پسر : باشه ... شما برید منم دنبالتون میام .
پسر به طرف درِ ماشین می رود و درحال سوار شدن است که رویش را به زن می کند که دارد به ماشین نزدیک می شود .
پسر : خاله جان بیایید، داریم می ریم .