هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

14- شعر / گِرد باد

 


در دوران نوجوانی و جوانی، من هم مثل خیلی از هم سن و سال های خودم، عشق شعر سرودن را داشتم، البته عاشق ادبیات بودم، سعی می کردم شعر بگویم، از 27 دی ماه 1357 تا 8 دی ماه 1363، در حدود 35 قطعه شعر سرودم، اگرچه 95% شعرها، «کوششی» است، امّا باور کنید که 5% آن حتماً «جوششی» است .

شعرهایم را در یک دفتر به ترتیب تاریخ، نوشتم و به سبک کتاب های شعر شاعران، فهرست بندی کردم، بعدها که زندگی ام دچار فراز و نشیب هایی شد، چند بار نیز اثاثیه ام به سرقت رفت، این دفتر را به همراه چندین دفتر داستان و مقاله و مطالب دیگر گُم کردم، بلاخره بعد از 20 سال این دفتر پیدا شد و تصمیم گرفتم آن اشعار را که دوران خوش نوجوانی و جوانی را برایم به یاد می آورد، در وب بگذارم . شهرابی

 

شعری از : منیژه شهرابی

تاریخ 27/ دی ماه / 1357

 

گِردباد

من آن گِرد بادم

نه باکی زِ کوه ها

نه ترسی زِ صیّاد

نه چونان باران سازگار

نه همچون رعد و برق سازش پذیر

می خروشم و می زنم فریاد

امّا ... نه مثل موج تند خو

نه مثل ساحل مظلوم

منم آن گِرد بادِ عاصی و

          عصیان گر بر بیداد

نه آن برفم که زیر دست و پا

افسرده و آب شوم

نه چون دشتم

که با تسلیم و خواری

از اَبرها سیراب شوم

من از آن طرف مرزها آمده ام

تا ریشه کَن کنم ظلم را زِ بنیاد

منم من آن گِرد باد ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد