در دوران نوجوانی و جوانی، من هم مثل خیلی از هم سن و سال های خودم، عشق شعر سرودن را داشتم، البته عاشق ادبیات بودم، سعی می کردم شعر بگویم، از 27 دی ماه 1357 تا 8 دی ماه 1363، در حدود 35 قطعه شعر سرودم، اگرچه 95% شعرها، «کوششی» است، امّا باور کنید که 5% آن حتماً «جوششی» است . شعرهایم را در یک دفتر به ترتیب تاریخ، نوشتم و به سبک کتاب های شعر شاعران، فهرست بندی کردم، بعدها که زندگی ام دچار فراز و نشیب هایی شد، چند بار نیز اثاثیه ام به سرقت رفت، این دفتر را به همراه چندین دفتر داستان و مقاله و مطالب دیگر گُم کردم، بلاخره بعد از 20 سال این دفتر پیدا شد و تصمیم گرفتم آن اشعار را که دوران خوش نوجوانی و جوانی را برایم به یاد می آورد، در وب بگذارم . شهرابی |
شعری از : منیژه شهرابی
تاریخ 27/ دی ماه / 1357
گِردباد
من آن گِرد بادم
نه باکی زِ کوه ها
نه ترسی زِ صیّاد
نه چونان باران سازگار
نه همچون رعد و برق سازش پذیر
می خروشم و می زنم فریاد
امّا ... نه مثل موج تند خو
نه مثل ساحل مظلوم
منم آن گِرد بادِ عاصی و
عصیان گر بر بیداد
نه آن برفم که زیر دست و پا
افسرده و آب شوم
نه چون دشتم
که با تسلیم و خواری
از اَبرها سیراب شوم
من از آن طرف مرزها آمده ام
تا ریشه کَن کنم ظلم را زِ بنیاد
منم من آن گِرد باد ...