هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

هر شب تنهایی ...

هر شب تنهایی با خدا راز و نیاز کردن

17- دل نوشته های غریبانه / زلزلۀ آخرالزمان

 بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

«إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْض زِلْزَالهََا»

«وقتى که زمین آن زلزله مخصوصش را آغاز مى‏ کند .»

 

«وَ أَخْرَجَتِ الأَرْض أَثْقَالَهَا»

«و زمین آنچه از مُردگان (و یا معادن) که درشکم دارد، بیرون مى ‏ریزد .»

 

قرآن کریم / سوره زلزله / آیات 1 و 2

 

شنبه 20/3/1385 ساعت 33 : 15

داشتم داستان زلزلۀ بم را می نوشتم، بی اختیار این مکالمه بین من و زمین رد و بدل شد .

به زمین گفتم : چرا می لرزی ؟ می دونی وقتی می لرزی چه فاجعه ای رخ می دهد ؟

زمین گفت : چه کنم که دلم می لرزه .

گفتم : از چه دلت می لرزه ؟ مگه تو عاشقی ؟

زمین گفت : آره، عاشقم، عاشقِ خدا هستم .

گفتم : یعنی تو بخاطر عشقت به خدا دلت می لرزه ؟

گفت : اون که جای خود دارد، اون که پس لرزه هاش همیشه با منه، امّا من وقتی به یادِ زلزله روز قیامت می افتم که چطور زیر و رو می شوم، دلم می لرزه و می لرزم، دلم می خواد با این کارم به آدم ها که جنس مادّی شون از جنسِ خودمه،  یعنی خاک، زلزله آن روز بزرگ رو یادآوری بکنم . (الله اکبر)  / منیژه شهرابی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد