علاّمه بزرگوار امین الاسلام، ابوعلی فضل بن حسن طَبرسی، از جمله اندیشمندان نادری است که هرچند در دانش های رایج عصر خویش خبره بود، منزلت او در تفسیر، تمام ابعاد و جوانب علمیاش را تحت شعاع قرار داده، وی را به مثابه مفسّری سترگ در دنیای دانش و معرف معرفی کرد .
علاّمه بزرگوار امین الاسلام، ابوعلی فضل بن حسن طَبرسی، از جمله اندیشمندان نادری است که هرچند در دانش های رایج عصر خویش خبره بود، منزلت او در تفسیر، تمام ابعاد و جوانب علمیاش را تحت شعاع قرار داده، وی را به مثابه مفسّری سترگ در دنیای دانش و معرف معرفی کرد .
ولادت
ایشان به سال 468 یا 469 ه . ق. (1) دیده به جهان گشود و «حسن بن فضل طبرسی» پدرِ ایشان،
وی را «فضل» نامید (2) .
اصل و منشأ «فضل بن حسن» طبرسی «تفرش» بوده و به همین سبب به «طَبرسی» معروف و مشهور گشته است(3)؛ هر چند دلیلی بر ولادت یا اقامت ایشان، در آن دیار علم خیز در دست نیست . در مقابل، گروهی از شرح حال نویسان، طبرسی را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانستهاند(4)، لیکن وجود دلایلی روشن بر یکی بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش می سازد(5)؛ که می توان به برخی از آنها اشاره کرد :
- بیهقی (معروف به ابن فندق) که از معاصران طبرسی است(6)، در بیان شرح حال او می گوید : «طبرس منزلی است میان قاشان (کاشان) و اصفهان. اصل ایشان از آن بقعت بوده است» (7) .
- همچنین یعقوبی(8) و علاّمه مجلسی(9)، «طبرسی» را معرّب «تفرشی» و منسوب به «تفرش» از توابع «قم» می دانسته اند .
این ناحیه نخست از توابع «قم» بوده و امروزه از شهرهای استان مرکزی به شمار می رود
. این شهر به دلیل نزدیکی اش به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشیّع را پذیرفت
(10) .
تحصیل
«فضل بن حسن»، دوران کودکی و تحصیل خود را در جوار بارگاه ملکوتیِ حضرت امام علی
بن موسی الرضا (ع) گذراند و پس از چند سال حضور در مکتب، و فراگیری خواندن و نوشتن
و یادگیری قرائت قرآن کریم ، خود را به منظور تحصیل علوم اسلامی و شرکت در جلسه
درس بزرگان دین آماده ساخت . ایشان در فراگیری علومی چون ادبیات عرب، قرائت،
تفسیر، حدیث، فقه، اصول و کلام فوقالعاده تلاش کرد، بدان حدّ که در هر یک از آن
رشته ها صاحبنظر گردید . با وجودی که در مدارس آن عصر، علومی چون حساب، جبر و
مقابله رایج نبود و کسی برای فراگیری آن رغبت نمی ورزید، ایشان به سوی آن علوم
شتافت و از صاحبنظران آن فن به شمار می آمد (11) .
اساتیدِ امین الدین(12) طبرسی که نقش مهّمی در بارور کردن شخصیت علمی و معنوی
ایشان داشتند، از این قرار هستند : ابوعلی طوسی (فرزند شیخ طوسی)، جعفر بن محمد
دوریستی، عبدالجبار مقری نیشابوری، امام موفق الدین حسین واعظ بکرآبادی جرجانی،
سید محمد قصبی جرجانی، عبدالله قشیری، ابوالحسن عبیدالله محمد بیهقی، سید مهدی
حسینی قاینی، شمس الاسلام حسن بن بابویه قمی رازی، موفق عارف نوقانی و تاج القراء
کرمانی (13) .
هجرتی پُربار
«امین الاسلام طبرسی» حدود 54 سال در مشهد مقدس سکونت داشت و سپس بنابر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امکانات بسیاری که در آن شهر موجود بود و زمینه تدریس، تألیف و ترویج دین را برای او فراهم می ساخت، در سال 523 ه . ق. راهی آن دیار گردید . «سادات آل زباره»، که طبرسی با آنان نسبت قوم و خویشی داشت، میزبان ایشان بودند و از کمک و همکاری با آن عالِم وارسته دریغ ننمودند (14) .
نخستین اقدام شیخ، پذیرش مسؤولیت «مدرسه دروازه عراق» بود(15) که با سرپرستی و راهنمایی ایشان، مدرسه به حوزه علمیه وسیع و با اهمیتی مبدّل گشت، غنای فرهنگی و علمی این مکان، سبب جذب مُحصّلان بسیاری از دور افتاده ترین نقاط ایران گردید و طلبه های جوان به عشق رسیدن به کمال و خدمت به مکتب در آن مدرسه مشغول تحصیل شدند و علوم مختلفی چون فقه و تفسیر را از محضر طبرسی فرا گرفتند .
شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذیل ثمره تلاش علمی شیخ است : رضی الدین حسن طبرسی (فرزند طبرسی)، قطب الدین راوندی، محمد بن علی بن شهر آشوب، ضیاء الدین فضل الله حسنی راوندی، شیخ منتجب الدین قمی، شاذان بن جبرئیل قمی، عبدالله بن جعفر دوریستی، سید شرف شاه حسینی افطسی نیشابوری و برهان الدین قزوینی همدانی (16) .
آثار علاّمه طبرسی
مصنفات و آثار متعددی از «امین الاسلام طبرسی» به یادگار مانده است که جملگی از فضل و دانش آن عالم کوشا و اندیشمند توانا حکایت می کند، گنجینه آثار او بدین شرح است :
الآداب الدینیه للخزانه المعینیه، اسرار الامامه، اعلام الوری باعلام الهدی، تاج الموالید، جوامع الجامع، الجواهر (جواهر الجمل)، حقائق الامور، عده السفر و عمده الحضر، العمده فی اصول الدین و الفرائض النوافل، غنیه العابد و منیه الزاهد، الفائق، الکافی الشافی، کنوز النجاح، مجمع البیان، مشکوه الانوار فی الاخبار، معارج السؤال، المؤتلف من المختلف بین ائمه السلف، نثراللآلی، النور المبین و روایت صحیفه الرضا ـ علیه السّلام ـ.(17)
پیشوای مفسران
اندیشه خدمت به قرآن کریم، از اوان جوانی در ذهن علاّمه جای داشت، زندگیاش آمیخته
با آن کتاب الهی بود، احیای معارف آن معجزه بی بدیل و یگانه و نوشتن تفسیر از
آرزوهای اصلی وی به شمار می رفت . خالق هستی، آن برآورنده آرزوها، توفیق عرضه
آثار جاودان و میراث ماندگار را به او ارزانی داشت و در حالی که سن علاّمه از شصت
تجاوز کرده و موهای سرش به سپیدی گراییده بود، سه کتاب تفسیر قرآن کریم را به سبک های
مختلف به رشته تحریر درآورد . وی چنان ابتکاری را در تفسیر قرآن به کار بست که تا
قرن حاضر، مفسّران دیگر بر آستان تفسیر او اعتکاف کرده، از خرمن بی پایانش، که
الهام گرفته از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود، استفاده کردند .
مناسب است به اختصار، به سبک و محتویات هر یک از تفاسیر آن دانشمند فرزانه اشاره نماییم :
الف) «مجمع البیان» سرآمد تفاسیر
«آستین همت بالا زدم و نهایت جدّ و جهد را به کار بستم و دیدار بیدار داشتم و
اندیشه به زحمت افکندم و بسیار تفکر کردم و تفاسیر گوناگون را در پیش رو نهادم و
از خداوند سبحان توفیق و تیسیر طلبیدم و نگارش کتابی را آغاز کردم که در نهایت
فشردگی و پیراستگی و حسن نظم و ترتیب است و حاوی انواع و اقسام دانش تفسیر است و
درّ و گوهرهایی اعم از علم قرائت، اعراب و لغت، پیچیدگی و مشکلات، معانی و جوانب،
نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احکام و حلال و حرام در بردارد و از خدشه هایی
که مُبطلان آن مطرح کردهاند، سخن گفته و سخنی را آوردهام که تنها اصحاب ما (رضی
الله عنهم) متعرض آن شدهاند و استدلالات بسیاری را در صحت اعتقادات خود اعم از
اصول و فروع و معقول و منقول به گونهای معتدل و مختصر و بالاتر از ایجاز و پایین
تر از تفصیل دربردارد؛ زیرا اندیشه های عصر حاضر تاب تحمل سنگینی فراوان ندارد و
از تلاش در میادین مسابقات بزرگ ناتوان است، زیرا از علما تنها نامی مانده و از
علوم تنها رمقی» (18) .
گرایش روحی بر نوشتن تفسیر با ابتکار و سبکی منحصر به فرد که از روزگار جوانی در او جولان داشت و همچنین تشویق یار و دوست نزدیکش، محمد بن یحیی (از سادات آل زباره و از شخصیت های برجسته سبزوار) دو عامل و انگیزهای است که مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره کرده است .
برخی از مورخان با بیان داستانی از طبرسی، انگیزه دیگری را در باب علّت نوشتن تفسیر دخیل می دانند، آن حکایت از این قرار است :
زمانی سکتهای بر علاّمه عارض می شود و خاندانش به این گمان که او به رحمت ایزدی پیوسته است، وی را به خاک می سپارند . وی پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون قبر می بیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمی یابد . در آن حال نذر می کند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد، کتابی را در تفسیر قرآن کریم بنویسد . در همان شب قبرش به دست فردی کفن دزد نبش می شود و آن گورکن پس از شکافتن قبر، شروع به بازکردن کفن های او می کند، در آن هنگام، علاّمه، دست او را می گیرد !
کفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه میافتد، علاّمه با او سخن میگوید، لیکن ترس و وحشت آن مرد بیشتر می شود . «علاّمه طبرسی» به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح می دهد و پس از آن می ایستد . کفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علاّمه که قادر به حرکت نبود، او را بر پشت خود می نهد و به منزلش می رساند . «علاّمه طبرسی» نیز به پاس زحمات آن گورکن، کفن های خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه می کند . آن مرد نیز با مشاهده این صحنه ها و با یاری و کمک علامه توبه کرده، از کردار گذشتهاش از درگاه خداوند طلب آمرزش می کند .
«علاّمه طبرسی» نیز پس از آن به نذر خود وفا کرده، کتاب «مجمع البیان» را می نویسد (19) .
«شیخ طبرسی» تفسیرخود را در مدّت هفت سال و با اقتباس از تفسیر«التبیان» اثر شیخ طوسی، تدوین کرد و هر یک از فنون مختلف قرآنی را به صورت جدا از هم و در قالبی منظم و مرتب بیان نمود . این نظم خاص سبب گردید که دانشمندان شیعه و سنّی، آن تفسیر را بر بسیاری از تفاسیر دیگر برتری داده، آن را مورد ستایش قرار دهند (20) .
«تفسیرمجمع البیان» در ده جلد تدوین و در پنج مجلد چاپ شده است . این کتاب با مقدمهای مفید آغاز شده و موضوعاتی در هفت فن به قرار ذیل در آن مطرح شده است : تعداد آیات قرآن کریم و ثمره آشنایی با آن، ذکر اسامی قرّاء مشهور قرآن کریم و نظرات آنان، تعریف تفسیر، تأویل و معنی، نام های قرآن کریم و معانی آن، یادی از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و کتاب هایی که در مورد آن تألیف شده است، احادیث مشهور پیرامون فضیلت قرآن کریم و اهل آن و بیان آنچه که برای قاری قرآن کریم نیکوست (چون زیبا خواندن الفاظ قرآن) .
وی در پایهای از موارد، به دنبال معنی آیات و به منظور توضیح بیشتر، به مطلبی اشاره و آن موضوع را با عنوان «فصل» مشخص می کند . عناوینی چون تقوا، خصوصیت هدایت و هدی، توبه و شرایط آن، اخلاص، نام حضرت محمّد رسول الله (ص) و بالاخره چکیدهای از پندها و حکمت های لقمان حکیم، نمونه هایی از این فصل ها می باشد . همچنین احادیث و روایات بسیاری در این تفسیر وجود دارد که تعداد آن بیش از هزار و سیصد حدیث است .
ب) «الکافی الشافی» گزیدهای از الکشّاف
«علاّمه طبرسی» پس از تألیف «مجمع البیان»، که به «تفسیر کبیر» شهرت یافت، به «تفسیر کشّاف»، اثر «جارالله زمخشری» برخورد و به دلیل جذابیّت و هنرنمایی موجود در آن، به تلخیص آن کتاب اهتمام ورزید . او معانی نو و بدیع و الفاظ نیکویی را که در نوع خود بی همتا بود، از این تفسیر گلچین کرد و آن را در یک جلد تألیف نمود و نام این تفسیر گزیده و مختصر را «الکافی الشافی» نهاد (21) . این کتاب در آثار برخی از شرح حال نویسان به «الوجیز» تعبیر شده است (22)، چون نسبت به «مجمع البیان» و تفسیر دیگر علاّمه، موسوم به جوامع الجامع دارای حجم کوچکی بوده است .
ج) جوامع الجامع، تفسیر وسیط
این کتاب پس از «مجمع البیان»، از معروف ترین آثار «علاّمه طبرسی» است که در مدّت یک سال (از ماه صفر 542 تا محرم 543 ق.) و پس از اتمام دو تفسیر گذشته تألیف شده است (23) . در این تفسیر گزیده گویی شیوه مفسر است و او کوشیده تا مطالب مهم و برجسته و لطایف آن دو کتاب را گردآوری کرده، از برخی مطالب آن دو «تفسیر کبیر» و «الوجیز» صرف نظر نماید . همچنین حُسن ابتکار و لطف تعبیری که در بیان دقایق آیات و کیفیت توجیه آن به کار رفته و استفادهای که از «کشّاف زمخشری» شده، باعث شد که این تفسیر از مجمع البیان ممتاز گردد (24) . علاّمه، «جوامع الجامع» را به دلیل کمی حجم و فزونی فوایدش، «وسیط» نیز نامیده است (25) .
بیشتر مطالب تفسیر «جوامع الجامع» از «کشّاف زمخشری» اقتباس شده است، در پارهای از موارد نیز مطالبی از تفسیر «مجمع البیان» خود را نقل کرده است . این تفسیر در مقایسه با «کشّاف» امتیازاتی دارد؛ همچون اختصار و حذف زواید و مطالب غیر ضروری، نقل روایاتی از طرق شیعه که گاهی با تفسیر صاحب کشاف موافق و در بسیاری از مواضع با آن مخالف است و بیان آراء کلامی شیعه امامیه در مواردی که با دیدگاه معتزله موافق نیست یا نظر شخصی «طبرسی» در تفسیر آیه با نظر «زمخشری» مخالف است که در این صورت «طبرسی» از نظر صاحب «کشّاف» عدول نموده و آنچه را خود حق می دانسته، ذکر کرده است (26) .
بر قله فقاهت
علم فقه که فن استخراج و استنباط احکام از مدارک آن چون کتاب، سنت، اجماع و عقل می باشد، از جمله دانش های دقیقی است که «شیخ طبرسی» در آن صاحبنظر بود . عُلمای بزرگ و شرح حال نگاران، از وی به عنوان مجتهد و فقیهی بزرگوار یاد کردهاند (27) . «علاّمه طبرسی» با عنایت به وجود بیش از پانصد آیه قرآن کریم که بر احکام عبادات و معاملات اشارت دارد، به طرح موضوعات فقهی در دو «تفسیر کبیر» و «وسیط» خود پرداخته است . وی نخست اقوالِ فِرَق مختلف اسلامی رابیان کرده، پس از شرح دیدگاه شیعه، نظر خود را به گونه فتوا اظهار می کند . بسیاری از فقهای بزرگ شیعه نظرات او را مورد اشاره قرار دادهاند که می توان به برخی از عناوین دیدگاه های فقهی او اشاره کرد :
کبیره بودن تمام گناهان،(28) معنای شرعی تیمم،(29) مستحب بودن استعاذه در نماز و غیرآن،(30) ارکان و واجبات حج و عمره،(31) حکم صورتی که بین دو بینه در موردی تعارض واقع میشود،(32) خمس،(33) قبض در رهن،(34) دین مفلس،(35) حکم دیون در صورت فوت بدهکار،(36) شفعه،(37) حکم ربا،(38) جزیه نگرفتن از صابئین،(39) حکم وقف بر کافر،(40) جواز وصیت بر شخص ذمی،(41) صید و ذباحه،(42) رضاع،(43) خلع و مبارات،(44) مراد از خوف شقاق(45) .
وفات
امام مفسران، «امین الاسلام طبرسی»، پس از هفتاد و نه (یا هشتاد) سال زندگی با
برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، شبانگاه روز نهم ذی الحجّه سال 548 ه. ق. در
شب «عید قربان» در شهر «سبزوار» به دیار حق شتافت و جهان اسلام را در عزایش سیه
پوش ساخته، در سوگ نشاند (46) .
برخی از نویسندگان اسلامی، «شیخ طبرسی» را به
عنوان «شهید» یاد کردهاند (47)، که
وسیله سمّ به شهادت رسیده است؛ در مقابل، گروهی نیز با توجه به همزمان بودن «رحلت
شیخ» با فتّنه طائفه وغُز،(48) به شهادت ایشان به دست این گروه شورشی اشاره کردهاند
(49) .
پیکر پاک «علاّمه طبرسی» از «سبزوار» به «مشهد مقدس» انتقال یافت و در نزدیکی حرم مطهر حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، در محلی به نام «قبرستان قتلگاه» به خاک سپرده شد (50) . آرامگاه او که در ابتدای «خیابان طبرسی» واقع شده، از آغاز، محل زیارت مؤمنان بوده است و در سال 1370 به موجب طرح توسعه اطراف حرم، به داخل «باغ رضوان» انتقال داده شد (51) .
پی نوشت و منابع
(1) طبرسی و مجمع البیان، حسین کریمان، ج 1، ص 207
(2) مجالس المؤمنین، قاضی نور الله شوشتری، ص 202 / امل الامل، حُر عاملی، ج 2، ص 216
(3) تاریخ بیهق، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ص 242
(4) ریاض
العلماء، میرزا عبدالله افندی، ج 4، ص 357 / اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 8،
ص 398
(5) رک : تاریخ بیهقی، تعلیقات آقای احمد بهمنیار، ص 353 / طبرسی و مجمع البیان، ج
1، ص 172
(6) تاریخ بیهقی در سال 565 ق. تألیف شده است .
(7) تاریخ بیهق، ص 242. (شایان ذکر آنکه در سال 565 ه . ق تألیف شده است) .
(8) البلدان، احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، ص 38
(9) روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج 1، ص 64، به نقل از میرزا عبدالله افندی، شاگرد مرحوم مجلسی
(10) نزهه القلوب، حمدالله مستوفی، ص 68
(11) تاریخ بیهق، ص 242
(12) امین الدین و امین الاسلام از القاب فضل بن حسن طبرسی است .
(13) ریاض العلماء، ج 4، ص 357 / مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 3، ص 487 / طبرسی و مجمع البیان، ج 1، ص 300 / مفاخر الاسلام، علی دوانی، ج 3، ص 412.
(14) تاریخ بیهق، ص 242
(15) تاریخ بیهق، ص 242
(16) ریاض العلماء، ج 4، ص 341 و 342 / مقابس الانوار، شیخ اسدالله تستری، ص 14 / روضات الجنات، ج 5، ص 357 / طبرسی و مجمع البیان، ج 1، ص 313
(17) معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 315 / امل الامل، ج 2، ص 216 / بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 30 / کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج 2، ص 1602 / ایضاح المکنون، اسماعی باشابغدادی، ج 2، ص 433 / الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 2، ص 41 / منتهی المقال، ابوعلی حائری، ص 241 / معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ج 8، ص 66 / طبقات اعلام الشیعه (قرن سادس)، آقا بزرگ تهرانی، ص 217 / روضات الجنات، ج 5، ص 361
(18) مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج 1، ص 10
(19) ریاض العلماء، ج 2، ص 358 / روضات الجنات، ج 5، ص 362 / مستدرک الوسائل، ج 3، ص 487، در ضمن نمونه همین ماجرا به مولا فتح الله کاشانی نویسنده تفسیر منهج الصادقین (متوفی 988 ق.) نیز نسبت داده شده است. ر. ک: روضات الجنات، همان .
(20) طبرسی و مجمع البیان، ج 2، ص 42، نویسنده در این کتاب صفحاتی را به مقایسه این دو تفسیر اختصاص داده است .
(21) جوامع الجامع (به تصحیح ابوالقاسم گرجی)؛ امین الاسلام طبرسی، ج 1، ص 2
(22) منتهی
المقال، ص 24 / امل الامل، ج 2، ص 216 / نقد الرجال، سید مصطفی تفرشی، ص 266
(23) الذریعه، ج 5، ص 248 / المستدرک علی معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ص 545.
(24) طبرسی و مجمع البیان، ج 1، ص 280.
(25) جوامع الجامع (به تصحیح ابوالقاسم گرجی) ، ج 1، ص 3؛ برخی به جای جوامع الجامع، از الوسیط یاد کردهاند . ر. ک: بحارالانوار، ج 102، ص26 / نقد الرجال، ص266
(26) جوامع الجامع ( به تصحیح ابوالقاسم گرجی)، مقدمه مصحح، ص 19.
(27) روضات الجنات، ج 5، ص 357 / مجالس المؤمنین، ج 1، ص 490
(28) مسالک الافهام، شهید ثانی، ج 2، ص 321 / الحدائق الناظره، شیخ یوسف بحرانی، ج 10، ص 51.
(29) الحدائق الناظره، ج 4، ص 244
(30) همان، ج 8، ص 161
(31) همان، ج 16، ص 157؛ ج 17، ص 8، 59، 277، 292 و 304
(32) جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج 40، ص 422
(33) کتاب الخمس، شیخ مرتضی انصاری، ص 74 و 297
(34) الحدائق الناظره، ج 20، ص 224
(35) جواهر الکلام، ج 25، ص 321 و 322
(36) الحدائق الناظره، ج 20، ص 164
(37) مسالک الافهام، ج 2، ص 226
(38) جواهر الکلام، ج 23، ص 298
(39) الحدائق الناظره، ج 24، ص 23
(40) همان، ج 22، ص 193 و 195
(41) همان، ص 523
(42) جواهر الکلام، ج 36، ص 142
(43) ضوابط الرضاع، محقق داماد، ص 30 /رح لمعه: شهید ثانی، ج 5، ص 165 / کتاب النکاح، شیخ انصاری، ص 321 و 339
(44) الحدائق الناظره، ج 26، ص579 و 605
(45) همان، ج 24، ص 625
(46) تاریخ بیهق، ص 242 / ریحانه الادب، ج 21 / امل الامل، ج 2، ص 216
(47) ریاض العلماء، ج 4، ص 340 / روضات الجنات، ج 5، ص 357
(48) طایفه غز، مرکب از ترکمانان چادرنشین بودند که در سرزمین بلخ و ناحیه ختلان زندگی میکردند و در جنگ با سلطان سنجر، سپاهش را منهدم ساختند و سپس قتل و غارت را در تمام شهرهای خراسان آغاز کردند و ظلم و جور و ریختن خونها را شدت بخشیدند. آتش زدن کتابخانههای بسیار، انهدام مساجد و کشته شدن عالمان دین نتیجه این فتنه بود. (ر. ک: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 7، ص 99، 101 راحه الصدور، محمد بن علی بن سلیمان راوندی ص 167، 183
(49) مکتب اسلام، ش 10، سال اول، ص 67
(50) تاریخ بیهق، ص 242؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 345؛ قتلگاه را همان محل شهادت امام رضا (علیه السّلام) دانستهاند . گروهی از نویسندگان، غسلگاه (مکانی که امام رضا ـ علیه السّلام ـ را در آن غسل دادهاند) را مدفن طبرسی معرفی کردهاند . البته چون از قدیم قبرستان قتلگاه را غسلگاه می نامیدند و بعد از این در محاورات به قتلگاه تبدیل شده است، میتوان این امر را دور از حقیقت نزدیک دانست، زیرا وسعت باغ حمید بن قحطبه که امام ـ علیه السّلام ـ را در آنجا به شهادت رسانیدهاند، در حدود یک میل در یک میل نوشتهاند و احتمال می رود که حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) را در گوشهای از آن باغ غسل داده باشند و بعد مردم، آنجا را به همین نام از یکدیگر نقل کردهاند . ر. ک: مراقدالمعارف، محمد حرز الدین، ج 1، ص 415 / تاریخ آستان قدس رضوی، عزیز الله عطاردی، ج 1، ص 260
(51) روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 3660، ص 4
نوشته : محمد باقر پور امینی (تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج 1، ص87) – با ویرایش ... منیژه شهرابی